سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ثروت دانش، رهایی بخش و ماندگار است . [امام علی علیه السلام]
حجاب
«بسم الله الرحمن الرحیم مفتاح کل ّ کتاب»
حدوداً یکماه پیش وقتی از سر کار بر میگشتم توی اتوبوس،روی صندلی جلو ریف خانمها یک دخترخانمی نشسته بود.ظاهری غیر عادی داشت(بد حجاب بود).
لحظه اول که دیدمش خیلی ناراحت شدم میخواستم هرچه سریعتراعتراضم را به صورت غیرمستقیم واگر تاثیری نداشت شفاهابه او تذکر دهم.توی این فکر بودم که چطور به او بگویم که برخورد بدی نباشد،تاثیر گذار باشد وحس لجبازی او راهم تحریک نکنم...اما نمی دانم چه شد،تصمیم گرفتم فقط اورا نگاه کنم .

مستقیم خیره شدم توی صورتش.طوری که هر بار که سرش بلند می کرد نگاهش با نگاه من گره می خورد.بلافاصله نگاهش را از من می دزدید وسعی می کرد وانمود کند که متوجه من نیست ،گاهی هم زیر چشمی مرا می پایید.

سرش را به این طرف وان طرف می چرخانداما هربارکه جلو را نگاه می کرد با نگاه خیره من مواجه می شد،کلافه شده بود سعی می کرد خودش را با چیزی مشغول کند.گاهی کمی روسری اش را جلو می کشید ،گاهی با بند کیفش بازی می کرد.

بد جوری رفته بودم روی اعصابش،عجیب معذب شده بود.آخرش هم فکر کنم یکی دوتا ایستگاه مانده به مقصدش پیاده شد.
برام سئوال شده بودمگر این خانم برای دیده شدن خودرا نیاراسته بود؟
پس چرا اینقدر از نگاه من معذب بود ؟
او که از نگاه من که یک زن بودم،  یک همجنس ، و اینقدر کلافه ست پس  چطور نگاه یک عده افراد بیگانه را که هر کدام معنایی خاصی دارد تحمل می کند؟! معنایی چون هوس، تمسخر، تحقیر و تاسف... و شاید فرصت.
آره، فرصت معنای نگاه اوست که همیشه و همیشه بیدار است او که شاهد است و ناظر، بصیر است و سمیع و صاحب همه چشمها و نگاه ها بعد یاد خودم افتادم، یاد غفلتهایم ، یاد اینکه عمریست  فراموش کرده ام که هرروز و هر لحظه کسی هست که با دوربین فوق دیجیتال خود عکس همه لحظه هایم را با بهترین کیفیت می گیرد ودر روز تبلی السرائریکباره همه را به همه سایتهای بهشتی وجهنمی آپلودمی کند .اینجا دیگر هیچ پسورد ورمز عبوری جلودار نمایش پرونده رنگ ووارنگ زندگیم نخواهد بود.

خدایم توبه می کنم از نسیانم که هر چه بر سرم می آیداز این است یادم می رود تو هستی .
یادم می رودتو می بینی و یادمان می رود که خواهدآمد روزی که در آن هر کسی به دنبال چیزی است تا عریانی خود را بپو شاند همانندروزی که آدم انسان شد!؟
خدایا کاری کن که فاطمات وفاطمیون یادشان نرو د که همیشه در زاویه دید خداهستند...


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط زهرا فاطمی 89/4/20:: 10:51 صبح     |     () نظر

 

سلام این نیایش را که اینجا می نویسم قبلا توی وبلاگ گمشده ام نوشتم پس اگربه چشمتون اشنا بودمن همونم 

الهی...

به سوی تو گام میزنم ،تنهایی ام را جامی گذارم،زاده می شوم ازیقین وزیبایی هاو آراستگی ها،رفاه وارامش وآسایش رااز تو می طلبم برای آخرتمکه بسیار نسلها که در دنیا،ظاهری آراسته وفریبا بر گرفتند وبه کج روی شان به عذاب خدا به هلاکت افتادند...

پله پله تا خدا.....

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط زهرا فاطمی 89/4/16:: 11:28 صبح     |     () نظر